دعا بهترین وسیله برای تقرب بنده به خداست؛ زیرا هرچه انسان بیشتر دعا کند و خدا را بخواند، به مقام قرب او نزدیکتر میشود و هرچه کمتر، دورتر. در این نوشتار به طور مختصر درباره فلسفه، شباهتها و تفاوتهای نیایش و دعا پرداختهایم.
نیایش غذای روح است، چنانکه نان و آب غذای جسم. همانطور که اگر غذا به بدن نرسد، بدن رو به ضعف و ناتوانی میگذارد، اگر غذای روح نیز به آن نرسد، روح فرسوده میشود. روشن است که روح اشرف از بدن است و انسانیّت انسان به روح است نه بدن. دعا در حقیقت تقاضاست و اجابت به منزله عرضه و اگر تقاضا نباشد، عرضه محقق نمیشود؛ چه، عرضه فرع است و تقاضا اصل.
انسان به وسیله دعا از خالق میگیرد آنچه را که اگر دعا نبود نصیب او نمیشد. مؤید این مطلب حدیثی از رسول اکرم (ص) است:«اِنَّ الرِّزقَ لَیَنزلُ مِنَ السَّماءِ اِلَی الأَرضِ بِعَدَدِ قَطرِ المَطَرِ الی کُلِّ نَفسٍ بما قُدِرَ لَها و لکِنّ اللهَ فَضُولُ فَاسئَلوا الله مِن فَضلِهِ»[1] رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمودند: «روزی از آسمان بر زمین نازل میشود به عدد قطرههای باران برای هر نَفسی از نُفوس بر حسب تقدیر الهی و لکن برای خدا زیاد است از ارزاق پس خدا را بخوانید از فضل او.»
دعا قضای الهی را دگرگون میسازد
گاهی اوقات دعا قضای الهی را دگرگون میسازد زیرا قضا بر دو قسم است: «قضای حتمی و لازم» و «قضای غیرحتمی و غیرلازم». قضای حتمی، قضایی است که تغییرپذیر نیست؛ مانند اَجَلِ حتمی که وقتی میرسد پس و پیش نمیشود و روزیِ معیّنشده که هر طور باشد به مخلوق میرسد: «وَلَـکِن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً[2]: آنچه خداوند مقرر کرده در قضای حتمی خود واقع میگردد.» «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الأَرْضِ...[3]: چون حکم مرگ او را بر او راندیم جز حشرهای از حشرات زمین مردم را بر مرگش آگاه نکرد.» قضای غیرحتمی، قضایی است که قابل تغییر و تبدیل است، چنانکه در روایات آمده است که صدقه دفع بلا میکند و صِلِه رَحِم عُمر را طولانی میسازد.
خضوع و خشوع
دعا، خضوع و خشوع در برابر پروردگار همراه با تضرع و زاری است. خدا ناله بنده را دوست دارد و میخواهد که بندگان او، دست تضرع به سوی او دراز کنند و چهبسا که همین عمل باعث ایجاد محبت بین آفریدگار و آفریده شود و به این وسیله بنده از طغیان و سرکشی به خود آمده، رضایت خدا را طلب کند، بهویژه اگر بر دعا پافشاری ورزد و این اثری نیکو دارد.
نیایش، برآوردن نیازهاست؛ دنیوی باشد یا اُخروی. دعا موجب برقراری و حفظ روابط بین آفریده و آفریدگار است و اگر این رابطه قطع شود، انسان در دنیا و آخرت نگونسار میگردد.
دعا موجب تزکیه باطن و صفای روح است و این دو اصل، علت نهایی آفرینش و جعل احکام و شرایع آسمانی است و اگر دعا با شرایط انجام گیرد، قلب میشکند و چهبسا اشک جاری میشود و شکستن دل موجب لطافت روح و صلاح قلب است. بنا بر روایات، خداوندِ متعال دوست دارد تضرع بنده را و اینکه بنده از او بخواهد، پس نَفس دعا و خواستن، مطلوب حقّ است وگرنه خدا از قلب بنده و نیازهای او آگاه است و نیازی به دعا نیست، ولی چه ثمرهای بهتر و برتر و بالاتر از جلب خشنودی و رضایتِ حق؟
مغز پرستش
نیایش، رفتاری است مستقل و ذاتاً مطلوب و بلکه از گرانبهاترین پرستشها که «مغز پرستش» لقب گرفته است. دعا وسیله برقراری پیوند معنوی با خدای متعال، نمایشگاه حضور قلب و تعلق روح به ذات اقدس باری تعالی است. دعا، عامل تقویت پیوند با مبدأ ازلی و دوام رابطه با مبدأ فیض و کمال و قدرت بینهایت است. چهبسا نیایش، سبب ارتقای بینش و درجه شناخت و یقین بشر به جهان لاهوت است.
دعا، احساس سنگینی حضور حق در همه شئون زندگی و پژواک «اَلَست» ازلی و انعکاس فروغ الهی در آینه دل است که دیده دل باز شده و اوصاف جمالش را عیان میبیند، بلکه آنچه نادیدنی است، آن میبیند.
از درجه «اماره» به «لوّامه»
همراهی روح و دل با جهانآفرین و حصول سکون و آرامش، برای نفس است تا از درجه «اماره» به «لوّامه» و پس از آن به «مطمئنّه» رسد و «اِرجِعی» آفریدگار خویش را لبّیک نصوحاً گوید.
دعا، بیان راز دل به دوستی مهربان است. نیازها را به او عرضه میداری، در انجامش یاری میطلبی و از دیدارش خرسندی، چهبسا صلامیدهی: «یا شَفیقُ یا رَفیقُ یا جارِیَ اللَّصیقُ وَ یا... اَنیسی فی خَلوَتی، یا غیاثی... یا... سَیِّدی وَ مَولای...»
دعا، غبار غفلت و زنگارهای خودپسندی و غرور را از صفحه دل و جان میزداید، حجابهای متعدد «من و ما» را کنار میزند، دیده حقبین دل را به سیمای محبوب میدوزد، روح نشاط و امید را در کالبد پویندگان کوی دوست میدمد.
دعا، تأثیرات عمیق و پایدار خود را در روح و روان انسان بر جای میگذارد و سبب پشیمانی از نافرمانیها میگردد؛ چراکه شرمساری و اظهار ناتوانی و اقرار به تقصیر، در درون نیایش نهفته است و هرچه دعا بیشتر و حضور قلب بهتر باشد، پشیمانی افزونتر خواهد بود و نتیجهی این حالت، حقیقت توبه است.
دعا، اخلاص و بریدن از غیر و توجه کامل به ذات باریتعالی است و مصداق بارزش، تلقین اعتمادبهنفس است. به عبارت دیگر، دعا، اعلان بینیازی از هر آنچه غیر او، عرضه نیاز به درگاه بینیازش و تفسیر «اِیّاکَ نَستَعین» است.
حقیقت دیگر دعا، نفی «خود» و اثبات «وجود حق» است. ابراز ناخشنودی از وضع موجود، نفس اماره، هوای نفس، دنیادوستی، دانش بیعمل، عدم فروتنی و خضوع قلب، عدم پذیرش دعا و نماز و... گرفتاریهای زندگی، غیبت مهر سپهر امامت، فزونی دشمن، درماندگی و آشوبهای گوناگون زمانه و طلب گشایش و نجات از حاکم مقتدر و مالک مُلک و ملکوت است. دعا، تبلور آرزوی دیرین صُلح و همزیستی بشر و مژده اجرا شدن قوانین سعادتبخش الهی و تشکیل شهر نیکان و مدینه فاضله است.
نیایش، تمیز و تشخیص بین فضیلتها و ناپاکیها و پلیدیهاست؛ آداب معاشرت، چگونه زیستن با آرامترین روح در پرتو توکّل به هنگام اضطرابانگیزترین حادثههاست.
دعا، نوید رستگاری از صفات زشت و خوهای حیوانی است، بلکه پدیدآورنده حالتهای بیم و امید، زاینده مهر و عطوفت است. دعا، عامل پیدایش دوستی در دلها نسبت به خدا و دوستان خداست، القای شجاعت و توان اعتراف و قدرت بیانِ تقصیر در پیشگاه دادگر تواناست.
دعا، وسیله رفع آسیبها و سپر استوار در برابر ناملایمات و سبب نزول و شمول رحمت حق است. دعا، روح پناهندگی و کاوش راه هدفدار زندگی است. «پس دعا هرگز در قاموس امیدواران، وسیله تخدیر اذهان ملتها و توجیه سستی و جانشین شدن کار و کوشش و دستآویز کوتهنظران نیست.»
دعا، اجابت فرمان ایزدی است، فراموش نکردن «خود» و «خداست».[4] «اُذکُرونی اَذکُرکُ»؛ «خواهی کهیادت کند، یادش کن». خواهی که پذیرایت گردد، بخوانش «اُدعُونی اَستَجِب لَکُم». دعا ذکر محبوب است و نشان محبّت دوست»[5] و عارفان را باور این است که سودای عشق از زیرَکی جهان بهتر ارزد و عشق بنده را به خدا میرساند و از بهر این معنی فرض راه آمده است و در پندی گران گفتهاند: «ای عزیز! ندانیم عقربه مغناطیس دیدهای که با شمالش چه عشقی است!؟ با خدایت عشق از او آموز که به هر طرفش بچرخانی باز روی آن سوی کند و هر مانع پیش گذاری از نیرو نماند. چه جز این ره نداند»[6] رو کردنی چنین در جهان عشق و یقین، در پرتو ذکر و نیایش دوست خواهد بود.
امید که از تبار نیایشگران و آمرزشخواهان در سحرها و بیداردلان حریم خلوت یار گردیم، دل بدو سپاریم، جز کوی و حریم او ره نپوییم، جز رضای او نگوییم و ننگاریم و همه کردار خویش به اخلاق حضرتش بیاراییم، تا به جوار رضا و محبّت و رحمتش نایل آییم.
همه پدیدهها نیازمند به آفرینشگر و ذات باریتعالی هستند و نیاز از لوازم ذات ممکن است، به طوری که در دنیا و آخرت از انسان جدا نمیشود که «اَلفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِی الدّارَین».
سیه رویی ز ممکن در دو عالم نشد هرگز جدا والله اَعلَم
چون نیازشان ثابت است، پس درخواست آنها ثابت میشود و جز خدا همهچیز نیازمند است. پس خردمندانه است که فقط از بینیاز سؤال شود و آنکس، جز خدای توانا و دانا و فرازمند نیست. پس در هر شرایطی به اقتضای نیاز ذاتی و برای رفع نیاز، سؤال و خواهش یک ضرورت است؛ یعنی باید بخواهد آنچه را که میخواهد! «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».[7] دستورهای شرعی در این مقام راهنمای عقل است و به عبارت سادهتر، عقل انسان حاکم است بر فقر او، و نیز حاکم است که باید حتیالامکان نیازها برآورده شوند، زیرا هرچه کاستیها کاسته شود بهتر است. چون بشر طالبِ کمال است و کمال در عدمِ احتیاج نسبی است و چون چنین است پس فلسفه وجودیِ دعا، برآمدنِ نیازهاست و چون چگونگی دعا و دستآوردهای مادی و معنوی آن بر انسان مجهول است و به عبارت دیگر بشر علم به مرحله اجمال دارد نه تفصیل، بنابراین شرع مقدس برای دعا دستورهایی مقرر و بشر را تشویق و ترغیب بر رعایت آنها فرموده است تا نتیجه مثبت حاصل آید. پس شرع راهنمای انسان به کیفیت دعا و گاهی وادارکننده انسان به دعا و مبین فضیلت آن است.
چه بخواهیم؟!
برای نیایش و خواهش، با چه باور، اندیشه، هدف و شناختی از دعا و برآورنده خواهشها گام برمیداریم؟ برای گشایش چه مشکلی و فراهم آمدن چه زمینههایی دست به دعا برمیداریم؟ نیازمندیهای خود را در چه دیدهایم؟ نسبت به سود و زیان خویش در درخواستهایمان چقدر آگاهی داریم؟ معیار ما در طلب چیست؟ نیازمندیهای مهم ما کدام است؟ نخستین خواهش ما چه باشد بهتر است؟ اگر همه خواهشهایمان پذیرفته گردد چه میشود؟ تأثیراتش بر زندگی فردی و روابط اجتماعی ما چگونه خواهد بود؟ پافشاری در کدامین خواهشها، عقلانی، منطقی و پسندیدهتر است؟ با شتابزدگی و درخواستهای زودهنگام خود چه کنیم؟ با چه نیاز، اخلاص و حضور قلبی مسئلت نماییم؟ و...؟!
برای پاسخ به این پرسشها و نمونههای دیگر از اینگونه، به سراغ منشور جاوید الهی میرویم: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».[8]
****
سوتیتر:
برقراری پیوند معنوی با خدای متعال
دعا وسیله برقراری پیوند معنوی با خدای متعال است. نمایشگاه حضور قلب و تعلق روح به ذات اقدس باری تعالی است. دعا، عامل تقویت پیوند با مبدأ ازلی و دوام رابطه با مبدأ فیض و کمال و قدرت بینهایت است.
دعا، غبار غفلت و زنگارهای خودپسندی و غرور را از صفحه دل و جان میزداید، حجابهای متعدد «من و ما» را کنار میزند. دیده حق بین دل را به سیمای محبوب میدوزد، روح نشاط و امید را، در کالبد پویندگان کوی دوست میدمد
[1] . بحار ج19.
[2] . انفال 42.
[3] . سبأ 14.
[4] . اشاره به آیهی 19 سورهی حشر ) نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ( خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را نیز از یادشان برد.
[5] . تمهیدات عین القضات همدانی
[6] . تخلّی، از محمود حقیقی.
[7] . فاطر 15.
[8] . اسراء 9.
****************
ستون 1
الف) حمد و ستایش: در نگاه نخست به همه آیات یاد شده، ثنا و ستایش الهی را، با یادآوری نامهای نیک و صفات جمال و جلال معبود در طلیعه نیایش، به روشنی میبینیم و چهبسا در پایان بخشی از فرازها نیز این ویژگی به صورت امری پسندیده، به چشم میخورد.
ب) توسّل: دستآویز قرار دادن، کردار نیک، رفتارهای شایسته و الگوهای پسندیده رفتاری، بسان ایمان آوردن به یگانگی خدای متعال، جهان نهان، کُتب آسمانی و «ما انزل الله»، پیامبران و پیروی از آنها، اخلاص، اظهار ناتوانی و... از جمله ویژگیهای آشکار نیایش در قرآن است.
ج) شکایت و گلایه از بروز محنتها: بلاهای وارده و مشکلات روزگار، سلطه ستمگران، و درخواست گشایش و رهایی و نجات از چنگ زورمندان، کافران، فسادانگیزان و منافقان و... )نَجِّنی مِنَ القَومِ الظّالِمین(، )وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرین(، )رَبَّنَا اکشِف عَنَّا العَذاب و... (که ستمستیزی، نوعدوستی، صلح و همزیستی از آموزههای این نیایشهاست.
د) اعتراف: اقرار به قصور و تقصیر بر اثر غفلت و نادانی، پیروی از هواهای نفسانی، وسوسههای شیاطین اِنس و جنّ، نافرمانی و بلکه ترک اولی است. )رَبِّ ظَلَمنا اَنفُسَنا(، )اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین(، )اِن نَسینا اَو اَخطَأنا...(
هـ) آمرزشخواهی: طلب عفو و بخشایش و اغماض و نظر لطف و بخشایش از دیگر آموزشهای دعاهای قرآن است: )فَاغفِرلِی(، )وَارحَمنا(، )وَاعفُ عَنّا وَ تُب عَلَینا(، )اِغفِرلی وَ لِوالِدَیَّ و...(.
اینک با پیروی از ادعیه قرآنی و روشهای معمول فرهیختگان مکتب اسلام و رعایت این اصول متعالی، فرازهایی را که برگرفته از آیات کریمه، احادیث معصومین و دعاهای وارده (مأثوره) است، جهت ایجاد پیوند و رابطه پایدار قلبی با معبود اَزلی، به محضر پُرقدر صاحبدلان و رهروان طریق «اِلی الله» و آروزمندان «لِقآء الله» و سخندانان فارسیزبان، تقدیم میداریم و با همه نیاز و امید و توان و اخلاص، به درگاه با عظمت و رحمت ربوبیاش عرضه میداریم: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (بقره 127 ) ای پروردگار ما این اندک را، از ما پذیرا باش، همانا تو شنوای هر دعا و دانای هر رازی.
**********
ستون 2
1ـ نیت: از جمله شرطهای هر عمل عبادی، نخست داشتن نیت است. )اِنَّمَا الاَعمالُ بِالنِیّاتِ( و پاداش هر عملی بسته به نیّت است.
2ـ حضور قلب: انعکاس نور و معرفت الهی در دل است. اگر نور حق پژواک یابد، نیایشگر همه را از حق و به حق میخواهد و از پلیدیها و خواستههای ناحق تهی میگردد.
3ـ اخلاص: سپس اخلاص، شرط اساسی است. دستور است که او را با اخلاص بخوانید. )فَادعُوهُ مُخلِصینَ...( و در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) داریم: (لا عَمَلَ اِلّا بِالنِیَّةِ، لا عَمَلَ وَ لا نِیَّت اِلّا بِالاِخلاصِ...).
4ـ امکان: و شرط دیگر در دعا، قرارگیری خواسته و مسئله در مجرای طبیعی است. یعنی: تحقّق آن پس از حصول شرطهای گفته شده، ممکن باشد، نه محال.
5ـ مصلحت: وجود مصلحت و خیر که شرط کافی نیز هست به دست خداست که همانا او بر حال بندگان و خیر و شرّ ایشان آگاه است. )عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ( (بقره 216).
در آداب دعا، به چند مورد اشاره میکنیم: داشتن وضو، طهارت جسم و جان از پلیدیها، استفاده از بوی خوش، دعا در مسجد، رو به قبله بودن، دادن صدقه پیش از دعا، داشتن اعتماد و حُسن ظنّ به خدا، دوری از نومیدی، عدم شتاب و پرهیز از عجله، دعا در خلوت، پرهیز از ریا، جاری ساختن نیازها و خواستهها به زبان، حالت خضوع و خشوع و همراه با اشک خوف و رجا، اعتراف به گناهان و اقرار به لغزشها و خطاهای آشکار و نهان خویش. بلند نمودن دستها رو به آسمان به صورت باز و مقابل صورت، دعا در حقّ دیگران، (برادران دینی، پدر و مادر، مرزداران و...) ذکر اسم اَعظم الهی و مدح و ستایش او و تعظیم پروردگار. پافشاری و پایداری در دعا، یاد کردن خداوند با نامهای نیکو، تجدید توبه، اظهار پشیمانی از کردار ناپسند خود، دستآویز قرار دادن کردار نیک و الگوهای شایسته، از جمله آداب نیک در دعاست.
احمدعلی افتخاری ـ استاد دانشگاه اصول الدین