Print Logo
چهارشنبه 14 مهر 1400 ساعت 16:23

مولای مهربان


به انتهای سفر که میرسی هر کجای این کره خاکی که باشی دلت ناخواسته به پنجره فولادت گره می‌خورد، یا نه... در گوشه‌ای از صحن گوهرشاد زانوی غم بغل کرده و به گنبدش خیره شده ای، به کبوترانش که چگونه در آستانش آزاد و رها پرواز می‌کنند و پروانه وار به دورش می گردند.

او تمام همه خوبی‌هاست، همه مهربانی هاست و همین است که آقای مهربان خطابش می کنند.

اندوه و ماتم تنهایی حسین (ع) در کربلا، پر کشیدن وحی برای تمام تاریخ تا رستاخیز با رحلت ختم رسول، رفتن غریبانه کریم اهل بیت (ع) و امروز خالی شدن کوچه های خراسان از عبور ابالحسن (ع)، عجیب سنگین و غم آلود و سخت و جانکاه است.

انگار در انتهای سفر در صفر، عقده دل وا می شود، این بار مصیبت به حرم که می رسد انگار به زمین گذاشته می شود بغض می ترکد و اشک، مسیر عاشقی را به منتها می رساند. حال اگر این وصال از باب الجواد باشد، دیگر آن دل، دل نمی شود.

عطر حریم ملکوتی اش از فرسنگ ها دورتر احساس می‌شود. کافی است به آن سوی آسمان خیال، کنار گل دسته هایی که اکنون صدای خون و اندوه را مویه می‌کنند، بنشینی و خوب صدایش کنی.

او امام رئوف است، آقای مهربان ایرانی‌هاست. او گنجینه تمام معرفت های ناب انسانی و علمی و عملی است.

این انتهای صفر، مشهدش مقصد سفرهاست. حتی با پای پیاده می روند تا فرو نشانند درد نبودنش را که هنوز گویی پس از گذشت چندین قرن هنوز همان حس تازگی را دارد. تا به آغوش گرم و همیشه بازش پناه ببرند، اگر چه پاک همچو آهو نباشند، اما همچنان به رئوفی اش امیدوارند

ای امام رئوف یا علی بن موسی الرضا(ع) پناهمان ده،

ای زهر چشیده و زخم خورده از جور و جفای روزگار.